"سئوگی یولچولاری" حیكایه لر كیتابی، یاییلدی...
"سئوگی یولچولاری" حیكایه لر كیتابی، ایسته ینلرینین الینه چاتماغا حاضیر اولدو
1. نوید آذربایجان نشریه سینه، توركجه نی اورادان یازیب اوخوماغینی اؤیرندیگیم اوچون
2. "بیلیم یولو" مؤسسه سیندن، توركجه نین یازیب- اوخوماغینی بیلیمسل اؤیرندیییم اوچون
3. آفتاب آذربایجانین 2 ایل بوندان قاباقكی ائكیپین دن
4. جناب علی فرهاد-دان، یازماغی جدی توتماغیمین اصلی عامل لریندن بیری اولاراق
5. حؤرمتلی ندا خانیم عبدی دن، منی اورمو نشریه لرینه چالیشماغا آلقیشلایان
6. "شهامت" نشریه سیندن، بیر ایل توركجه سئرویسینی منه تاپشیریب، تجروبه قازاندیغیم اوچون
7. حؤرمتلی خانیم كبیری دن، حیكایه لریمی اوخویوب باخیشلاری ایله یول گؤستردیگی اوچون
8. اوستاد رضا همراز جنابلاریندان، كیتابیمی چاپدان اؤنجه اوخویوب، یول گؤستردیگی اوچون
9. حؤرمتلی محمدعلی ارجمندی جنابلارینا، هر زامان یازیلاریمی اوركدن اوخویوب، تعارفسوز یوروملادیغی اوچون، همده آغری نشریه سینه دعوت ائتدیگی اوچون
10. حؤرمتلی عاییله م دن
11. آنادیلیمی نسیل دن نسیله بیزه چاتدیران بوتون زحمت چكنلردن
12. منیم یازیلاریمی، نشریه لرینده، سایت لاریندا و وبلاگلاریندا یایان بوتون دوستلاردان .... آدلاری قید اولوب- اولمایان بوتون منه یاردیم ائدن لردن...
13. "یاز" یایین ائویندن و حؤرمتلی بهرام و احمد اسدی جنابلاریندان، هر زامان منه ده یر وئردیكلری اوچون، همده كیتابیمی چاپ ائتدیكلری اوچون
كیتابی آلماق اوچون بو تئزلیگه، بو وبلاگدان، یورد سایتیندان و بعضی اعتبارلی كیتاب ساتارلاردان آلا بیلرسینیز.
سیزلرین دیرلی یوروم لارینیز یوزده-یوز گلن كیتابلاریمین گوجلو اولماسینا ان بؤیوك ندن (سبب) اولاجاق. لطفا فایدالی باخیشلارینیزی اسیرگه مه یین.
... و آذربایجان گونشی ...
«آفتاب آذربایجان» درگیسینین ایشیغی سؤنمه یه جك
آشاغیدا بو درگینین دَیرلی باش یازانینین اورك سؤزلرینی سیزلرله پایلاشیرام، لوتفن سونونادك اوخویون:
الوداع دئمیرم گؤروشه جه ییک
آفتاب آذربایجان، آذرگون، آذربایجان گونشی و هر اسمی که برایش گذاشته بودند و یا گذاشته بودید، دیگر همانند گذشته نخواهد درخشید. آفتاب آذربایجان منتشر خواهد شد اما نه با کادر فعلی، با کادر جدید و متفاوت.
از جزئیات فشارهایی که بود سخن نخواهم گفت. چراکه همه شما به این مسائل عادت کردهاید و حدسهای درستی خواهید زد. اصولاً همه اعضای کادر قبلی آفتاب آذربایجان سالها بود که خود را برای اینچنین موقعیتی آماده کرده بودند. نشریه ای که بیشترین مخاطب را جذب کند، تورکی بنویسد و مختص آذربایجان باشد، مستقل باشد، به نسبت دیگر نشریات آگهی بیشتری داشته و کلفت تر باشد، مرتب منتشر شود، قیمتی در حد نشریات سراسری بزند و بفروشد و … اینچنین نشریه ای همیشه یک استرس پشت سرش دارد. اینکه تا کی دوام میآورد!!
من به شخصه اعتقاد دارم ما در این پنج سال که متأسفانه امکان نشد حتی شماره سالگرد ششمین سال را منتشر کنیم، هر آنچه که در توانمان بود، برای انتشار نشریه به بهترین شکل ممکن انجام دادیم. میدانم که همکارانم و خوانندگان نشریه نیز اکثراً این گفته را تأیید خواهند کرد. مخاطب بالای نشریه گواه این موضوع است. نشریه ای که در این دوره 500 تیراژی مطبوعات استان، حدود سه هزار نسخه فروش داشت و هر شماره پی دی اف آن بیشتر از 3000 بار دانلود میشد و هر جلدش توسط چندین نفر خوانده می شد. مقدار مخاطب به یک طرف، کیفیت مخاطب نیز قابل توجه بود. مخاطبان گسترده از سواد ابتدایی تا استادان بزرگ، از کودک و نوجوان تا کهنسال، از قشر ضعیف جامعه تا قشر مرفه، همه خواننده این نشریه بودند و اغلب هم خواننده دقیق. آنچنان دقیق که گاهی اس ام اس هایشان نکتههایی را میگفت که خودمان نیز متوجهش نشده بودیم. ما در این پنج سال دروغ ننوشتیم، چاپلوسی نکردیم، اشتباه عمدی نداشتیم، صمیمی بودیم و ارتباط دوطرفه با مخاطب داشتیم. بدون شک نتیجه نظرسنجی از مردم در نمایشگاه که نقاط قوت نشریه را بیان دردهای آذربایجان به زبان ساده، نوشته شدن به زبان تورکی، پرداختن به آذربایجان و صمیمی بودن، صادق بودن و ارتباط با مخاطب میدانستند بر این گفته من مهر درستی خواهد زد. ما در این پنج سال رسالتی که در بین مطبوعات استانی فراموش شده بود را انجام دادیم. در دورانی که نود درصد مطبوعات رپرتاژنامه شده و فقط از مسئولان استانی تمجید می کردند، با آشیق ها مصاحبه کردیم، از کسانی نوشتیم که عمری را صرف کاری کرده بودند و فراموش شده بودند، هنرمندان، نویسندگان و قهرمانان را معرفی کردیم، مردم عادی را به صفحات نشریه آوردیم و حرفهایشان را چاپ کردیم، آثار و مکانهای تاریخی را معرفی کردیم، از شخصیتهای تاریخی نوشتیم و کتاب معرفی کردیم. ظاهراً گناهی که نابخشودنی است.
آفتاب آذربایجان همانطور که خود رشد می کرد، کلفت تر می شد، تخصصی تر می شد، باعث رشد نویسندههایش و مخاطبانش نیز شده بود. اغلب نویسندههای نشریه و همکارانمان کار جدی مطبوعاتی خود را از آفتاب آذربایجان شروع کرده و هر کدام امروزه تبدیل به نویسندههایی صاحب نام شده اند. شاید بتوان آفتاب آذربایجان را یک آکادمی آماتور نامید. از بین خوانندگان نشریه عده زیادی جرأت دست به قلم بردن پیدا کردند و بعضیها حتی نویسنده ثابت آفتاب آذربایجان شدند. همین خود برای ما افتخار است و نشان اینکه رسالت مطبوعاتی مان را به درستی انجام دادهایم. چه سعادتی از این بالاتر که بسیاری با خواندن آفتاب خواندن و نوشتن زبانی را آموخته اند که کلاسی برای آموزشش نداشتهاند و قلمی به دست گرفتهاند که جرأت به دست گرفتنش را نداشتند. تنها دلخوشی من همین میتواند باشد که امیدوار باشم با این وداع قلم از دست این افراد نیفتند و این موضوع دلسردشان نکند. شاید حافظهام به تمامی یاری نکند اما از ابوالفضل ثوابی یا همان پیس اوشاق که میتواند عزیز نسین آذربایجان باشد، از یاسر ارتشی یا همان میرزاآغا گولشچی که ذهنش خلق شده است تا متفاوت بیندیشد، از حسن مرادی که مطمئنم در آینده نزدیک به یکی از نویسندگان قدر آذربایجان بدل خواهد شد، از مریم چرخ انداز که قلم و ذهن خوبی برای نوشتن و ترجمه کردن دارد، از ساناز شهابی که استاد انجام دادن کارهای غیرممکن است، از پدرام بگلو که میدانم شروع به نوشتن یک کتاب تاریخی کرده است، از هادی نظری که سرش برای نوشتن درد می کند، از حسین واحدی که هر روز نوشته هایش بهتر می شود، از آتیلا سلمانی که ذهن متفاوت اندیش گرافیکی فوقالعاده اش را همه میشناسیم، از افخم ابراهیمی، شیوا حاجی محمدی، صیاد فیضی، یعقوب کامرانی، لیلا چرخ انداز، واله شیری، میرهدایت سید مرندی، جواد آقایاری، اصغر اسدی، سهیلا صدیقی، ثریا قاسم زاده، هادی درخشان، وحید چیره دست، رقیه کبیری، امید بنام، حمید والایی، فریدون مصطفی پور، سهند نظمی، ملیحه عزیزپور و از سایر نویسندگان و خوانندگان از قلم افتاده نشریه تشکر کرده و درخواست میکنم قلمشان را زمین نگذارند.